@~@~@~@~@~@ توی یه پارك در سیدنی استرالیا دو مجسمه بودند یك زن و یك مرد این دو مجسمه سالهای سال دقیقا روبهروی همدیگر با فاصله كمی ایستاده بودند و توی چشمای هم نگاه میكردند و لبخند میزدند یه روز صبح خیلی زود یه فرشته اومد پشت سر دو تا مجسمه ایستاد و گفت از آن جهت كه شما مجسمههای خوب و مفیدی بودید و به مردم شادی بخشیدهاید، من بزرگترین آرزوی شما را كه همانا زندگی كردن و زنده بودن مانند انسانهاست برای شما بر آورده میكنم شما 30 دقیقه فرصت دارید تا هر كاری كه مایل هستید انجام بدهید و با تموم شدن جملهاش دو تا مجسمه رو تبدیل به انسان واقعی كرد یك زن و یك مرد دو مجسمه به هم لبخندی زدند و به سمت درختانی و بوتههایی كه در نزدیكی اونا بود دویدند در حالی كه تعدادی كبوتر پشت اون درختها بودند، پشت بوتهها رفتند فرشته هر گاه صدای خندههای اون مجسمهها رو میشنید لبخندی از روی رضایت میزد بوتهها آروم حركت میكردند و خم و راست میشدند و صدای شكسته شدن شاخههای كوچیك به گوش میرسید بعد از 15 دقیقه مجسمهها از پشت بوتهها بیرون اومدند در حالیكه نگاههاشون نشون میداد كاملا راضی شدن و به مراد دلشون رسیدن فرشته كه گیج شده بود به ساعتش یه نگاهی كرد و از مجسمهها پرسید شما هنوز 15 دقیقه از وقتتون باقی مونده، دوست ندارید ادامه بدهید؟ مجسمه مرد با نگاه شیطنتآمیزی به مجسمه زن نگاه كرد و گفت میخوای یه بار دیگه این كار رو انجام بدیم؟ مجسمه زن با لبخندی جواب داد باشه. ولی این بار تو كبوتر رو نگه دار و من میرینم روی سرش *vakh_vakh* *vakh_vakh* @~@~@~@~@~@ پدر عزيزم با اندوه و افسوس فراوان برايت مي نويسم من مجبور بودم با دوست دختر جديدم فرار کنم، چون مي خواستم جلوي يک رويارويي با مادر و تو رو بگيرم من احساسات واقعي رو با سارا پيدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما مي دونستم که تو اون رو نخواهي پذيرفت، به خاطر تيزبيني هاش، خالکوبي هاش ، لباسهاي تنگ موتور سواريش و به خاطر اينکه سنش از من خيلي بيشتره اما فقط احساسات نيست پدر. اون حامله است. سارا به من گفت ما مي تونيم شاد و خوشبخت بشيم اون يک تريلي توي جنگل داره و کُلي هيزم براي تمام زمستون ما يک رؤياي مشترک داريم براي داشتن تعداد زيادي بچه سارا چشمان من رو به روي حقيقت باز کرد که ماريجوانا واقعا به کسي صدمه نمي زنه ما اون رو براي خودمون مي کاريم، و براي تجارت با کمک آدماي ديگه اي که توي مزرعه هستن، براي تمام کوکائينها و اکستازيهايي که مي خوايم. در ضمن، دعا مي کنيم که علم بتونه درماني براي ايدز پيدا کنه، و سارا بهتر بشه اون لياقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و مي دونم چطور از خودم مراقبت کنم. يک روز، مطمئنم که براي ديدارتون بر مي گرديم اونوقت تو مي توني نوه هاي زيادت رو ببيني با عشق پسرت علی پاورقي : پدر، هيچ کدوم از جريانات بالا واقعي نيست، من بالا هستم تو خونه مهدی فقط مي خواستم بهت يادآوري کنم که در دنيا چيزهاي بدتري هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روي ميزمه دوسِت دارم! هروقت براي اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن :khak: :khak: *khar_ghalt* *khar_ghalt* @~@~@~@~@~@ رفتم دستکش هام رو عوض کنم نمیدونم تا برگردم چه بلایی سر خودش آورد که اینطوری گریه میکرد پرسیدم آخه کجات درد میکنه کوچولو؟...بدون وقفه میگفت «تقی.....تقی » پرستار رو صدا زدم، ولی اونم نتونست متوجه بشه که این بچه چش شده ...بچه هم که ول کن نبود و دائم تقی تقی میکرد گفتم تقی جان آروم باش! مرد که گریه نمیکنه پرستار گفت اسمش که تقی نیست آقای دکتر تو پرونده اش نوشته رامتین گفتم خب شاید تو خونه تقی صداش می کنند!!...اونم زد زیر خنده ازش خواهش کردم مادر بچه رو صدا کنه، تا بخش رو روی سرمون خراب نکرده مادرش که اومد ، یه چسب زخم خواست و چسبوند رو "انگشت شست" اش ،بعد هم دلداری اش داد و آرومش کرد گیج شده بودم پرسیدم قضیه چی بود؟ مشخص شد تو مهد کودک ، اسم امام ها رو به ترتیب انگشت های دست، به این ها یاد میدن،... این بچه هم که انگشت شست اش مونده بود لای دسته صندلی و درد گرفته بود، برای همین هم وقتی ازش می پرسیدیم کجات درد میکنه ، همش میگفت «تقی» *zert* *zert* *goz_khand* @~@~@~@~@~@
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خدایا آمدهام برای حال مردم کشورم دست به دامانت بگیرم و دعا کنم برای خاطر دلهای بیقرار و سینههای داغداری که از تباهی و دردها گریختهاند و امیدشان به نگاه و دستان مهربان توست ناامیدشان نکن خدا دلم گرفته از این روزهای سردی که هرثانیه داریم در آتش اضطراب ناگزیر آن میسوزیم و گرم نمیشویم، دلم گرفته از شرایطی که هست از اینکه مردم کشورم را نا آرام و بیقرار میبینم و کاری از دستم ساخته نیست از اینکه نمیشود پنهان کنم که چقدر ترسیده و چقدر بیتابم اینروزها میترسم آخر خسته از انتظار و ناامید از معجزه شویم چقدر نیاز دارم بیایی و کنار گوشم آرام بگویی؛ نگران نباش، خودم درستش میکنم خودم مراقب عزیزانت هستم، خودم حواسم به همه چیز هست، نگران نباش خداااا! رهایمان نکن میان اینهمه درد ما بدون تو کودکان گم شده در دل شبهای تاریک یک بیابانیم دستان ما را بگیر که میترسیم از سیاهی، دستان ما را بگیر ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ نرگس صرافیان طوفان
لامصب این پنبه که قبل آمپول میمالن . . . . . . . . . . استرسش از خود آمپول بیشتره 🙊🙈 @~@~@~@~@~@ هزینه های دندونپزشکی انقدر بالاست که بعد اینکه دندونتو درست کردی باید بری دکتر ارتوپد . . . . . . چون کمرت میشکنه 😐 @~@~@~@~@~@ دیشب ساعت 3 شب زنگ زدم به بابام گفتم نگران نباشید من 5 دقیقه دیگه خونه ام . . . . . . . با یه صدای خواب آلودی گفت شما؟ پشمای محبت ریخت 😐😂😂 @~@~@~@~@~@ معلم به دانش آموزاش ميگه : بچه ها شما دلتون پاكه دعاكنيد بارون بياد يكيشون پاميشه ميگه : مااگه دلمون پاك بود تاحالا شما صد دفعه رفته بودي زير تريلي 😁😂😂 @~@~@~@~@~@ دیروز یکی اومد دفتر کار ما به اسم "آقای قشنگ" 😊 سه روز بود تمرین میکردم جلوش یه وقت نخندم 😢 اما وقتی گفت: سلام، قشنگ هستم، دیگه پهن شدم کف زمین 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، دختره میخوﺍﺳﺘﻪ ﻣﮕﺲ ﺭﻭﻱ ﺻﻔﺤﻪﯼ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭشو ﺑﺎ ﻣﻮﺱ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺑﺪﻩ ﺗﻮ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎل ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ!!! ﻣﯿﮕﻦ:ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ از خنده ﺳﻮﺧﺘﻪ ولی مگسه بهتره،اوردنش تو بخش.😐😁😂😂 @~@~@~@~@~@ بچه که بودم بابام یه جوری لباسای بزرگتر از سایزم میخرید . . . . . . . که الانم که بزرگ شدم هنوز اندازم نشده 😁 @~@~@~@~@~@ ديروز دستم خورد كانال تلويزيون رفت رو شبكه چهار . . . . . . . . . مجریه فكرشو نميكرد دستش تو دماغش بود 😂 @~@~@~@~@~@ بچه ای از مادرش پرسید تو چه سنی می تونم، بدون اینکه اجازه بگیرم از خونه برم بیرون؟ ☺️ . . . . . . . . . . . مادرش گفت بابات هم هنوز به این مرحله نرسیده 😂😁😁 @~@~@~@~@~@ امروز به معنای واقعی کمبود یه مرد روتو زندگیم احساس کردم کمبود دستهای محکم قوی و مردانه اش را . . . . . . . .. واسه بازکردن در شیشه سس 😁 @~@~@~@~@~@ به بابام ميگم:امشب تولدمه،چي ميخواي بهم كادو بدي؟؟ برگشته ميگه:ديشب رفتي ماست خريدي، بقيه پولش واسه خودت 😐😂😂 @~@~@~@~@~@ خداییش دقت کردین چن وقته آمار دزدی از منازل به شدت کاهش یافته . . . . . . . چون تو هر خونه ای دو سه نفر تو تلگرام تا صبح بیدارن حالا قراره دزدا تظاهرات کنن 😁😂😂 @~@~@~@~@~@ ﯾﻪ ﻣﺪﺗﻢ ﺷﺎﯾﻌﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﭙﺎﻩ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻻﻣﭙﺎﯼ ﮐﻢ ﻣﺼﺮﻑ ﺷﻨﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻮﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺟﻠﻮ ﻻﻣﭙﺎ ﻣﯿﮕﻔﺖ . . . . . . . . . . ﺟﺎﻧﻢ ﻓﺪﺍﯼ ﺭﻫﺒﺮ ﺧﯿﻠﯿﻢ ﺟﺪﯼ 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ بهترین هدیه مرد به همسرش "طلا" نیست، بلکه "توجه" است و بس . . . . . . . . . . اما اگر یک مرد، خوب به همسرش توجه کنه متوجه میشه که همسرش "طلا" میخواد عجب گیری افتادیما 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ استادمون گفت:شیرینی از افسردگی جلوگیری میکنه پرسیدم: شیرینی خشک یا تر ؟ . . . . . . طفلکی ازون روز دیگه اون استاد سابق نشد 😂 @~@~@~@~@~@ نون و پنیر و کیوی . . . . . .. . با هم نخور اسهال میگیری . . . . . . میدونم دنبال مصرع بعدیش بودید اما برای من سلامتی شما از همه چیز مهمتره 😁😐 @~@~@~@~@~@ میگن جنتی گاهی وقتا میره سر چاه های نفت فاتحه میخونه 😕😕😕😕 . . . . آخه همه دوستان دوران بچگيش، حالا نفت شدن 😂😂😂😂 @~@~@~@~@~@ وقتی زنی به شوهرش میگوید: عزیزم ، من به تو کاملا اعتماد دارم یعنی در طی هفته گذشته ، موبایلت ، جیبت ، کیفت و ده تا گردش آخر حساب بانکیت چک شده و مورد مشکوکی دیده نشده 😐😂😂 @~@~@~@~@~@ فیلها میتوانند طوفان را از فاصلهی 240 کیلومتری تشخیص دهند . . . . . . . . . . اونوقت برا ما یکی تو جمع میچوسه هیشکی نمیتونه تشخیص بده کاره کیه اخرشم میوفته گردن من 😐😂😂 @~@~@~@~@~@ امروز رفتم میوه بگیرم واسه خونه یهو ی دختره خیلی شیک از در اومد تو گفت آقا این پرتقال سامسونگاتون خونیه؟؟؟؟!!!!! یعنی انقدرررررر خندیدم دستم حس نداشت میوه برداره یارو میوه فروشه ام برگشت گفت بیا ال جی ببر شاید خونی باشه 😂 @~@~@~@~@~@ به بابابزرگم گفتم ارزوت چیه؟ گفت قبل از مامان بزرگت بمیرم ☹️ مامان بزرگم با گریه از اتاق رفت بیرون بعد بابابزرگم گفت دروغ گفتم زن میخام 😐😂 @~@~@~@~@~@ مشروط رو اصن گذاشتن که دانشجو مشروط بشه دیگه . . . . . . . . دلیل از این قانع کننده تر ؟ پس مشروط شید با خیال راحت 😌😆 @~@~@~@~@~@
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بسم رب الشهداء والصدیقین سلام بر حسین و یارانش و سلام بر محسن عزیزم میم، مثل حسین چهل و دو روز پیش راهیِ سفرت کردم،سفری پر از خطر، اما پر از عشق سفری که بازگشت از آن یا برگشتن بود یا ماندن سفری که برگشتنش زندگی بود و ماندنش هم زندگی اولی زندگی در دنیا و دومی زندگی هم در دنیا و هم در آخرت،هر چه بود عشق بود و عشق خودم هم ساکت را بستم و وسایلت را جمع کردم از زیر قرآن ردت کردم آخرین نگاهت هنوز پیش چشمانم هست ای کاش بیشتر نگاهت کرده بودم، هم چشمانت را، هم قد وبالایت را، هم سرت را راستش را بخواهی فکر نمیکردم این قدر پر سر و صدا شود رفتنت. نه فقط رفتنت، حتی آمدنت عزیز دلم؛ دروغ چرا؟ خیلی دلم برایت تنگ شده است میدانم که تو هم همین حس و حال را داشته ای شب قبل از عملیات زنگ زدی وگفتی دلتنگتان شدهام آمدم بی تابی کنم....اما باز کربلا نگذاشت آخرین دیدار رباب و همسرش آمدم بی قراری کنم...اما، به یاد روضه حضرت رباب افتادم روضه رباب خداحافظی اش فرق می کند وداع آخرش فرق میکند خودت هم قبول داری، اصلا رباب جنس غمش فرق می کند رباب سر، همسرش را بریده دید. بالای نیزه دید به دنبالش هم رفت. نمی دانم من هم سر، همسرم را می بینم یا نه؟! اما ، میدانم به اسارت نمی روم همسر خوبم؛ اگر عشق به تو نبود آرامش من هم نبود قبل از رفتنت به من گفتی «صبور باش، بی تابی نکن، محکم باش، قوی باش، شیر زن باش» من هم گوش کردم.عشق به تو مرا به این اطاعت رساند محسن جان؛ سفیر امام حسین خبر داری روز عرفه نزدیک است.نمی دانم امسال دعای عرفه را بیاد حاج احمد کاظمی بخوانم یا بیاد تو چقدر زرنگ بودی و من تازه فهمیدم.عرفه، مسلم، حاج احمد، تو و شهادت یک رازی پشت پرده هست که شما را بهم گره زده میگفتی یک شهید را انتخاب کنید، باهم رفیق باشید و تا آخر هم با هم بمانید گفتی زندگی ات را مدیون حاج احمد هستی گفتی من سر این سفره نشسته ام ورزق شهادتم را هم از این سفره بر میدارم تو حاج احمد را انتخاب کردی و حاج احمد هم تو را مثل خودش هم رفتی؛ با عزت و سربلندی همسر عزیز و پدر مهربان، این روزها حضورت را بیشتر از قبل احساس میکنم به این باور رسیده ام که شهدا زنده اند خودت که شاهد بودی بعضی مواقع علی آقا، پسرمان گریه می کرد، خیلی بی تابی می کرد خسته که می شدم با تو حرف میزدم و می گفتم «محسنم، علی را چه کار کنم؟ خودت بیا» تو می آمدی، چون علی آرام آرام میشد میدانم که همیشه هم قرار است پیشمان باشی اصلا خودمانی تر بگویم، زندگی جدیدی را شروع کرده ایم مثل همه زندگی ها سختی هایی دارد، مشکلاتی دارد اما، مهم این است که من فقط تو را دارم این زندگی هم تفاوت هایی دارد، چون زندگی مان با بقیه فرق می کند، مثل همان روزها پیوند این زندگی آسمانی است اما میدانم که باز برایم قرآن میخوانی، آن هم با ترجمه کتاب خواندن هایمان ادامه دارد گلستان شهدا هم که میرویم مداحی هم برایم می کنی یادت هست چقدر این شعر را دوست داشتی منم باید برم...آره، برم سرم بره....آن قدر گفتی وخواندی و گریه کردی و به سینه زدی که آخر هم رفتی هم خودت و هم سرت راستی برایت نگفته ام، علی دیگر مثل قبل نیست آرام تر شده ؛ انگار فهمیده که بابایش قرار است بیاید و هر روز باید سنگ مزار پدرش را ببوسد تا خود صورتت را همین هم برایش کافی است شب ها برایش قصه می گویم یکی بود ، یکی نبود.پدری بود به نام محسن و ....با خودم قرار گذاشته ام هر شب یک داستان از تو برایش بگویم موضوع های زیادی دارم مثل، داستان روزهای گذشت و فداکاری ات در اردوهای جهادی داستان عروس و دامادهایی که زندگی شان با عکس تو شروع شد داستان فرزندی بنام امیر حسین که مادرش نامش را تغییر داد و شد محسن داستان مشکلاتی که به واسطه متوسل شدن به تو حل شد داستان مرد بودنت، نه ببخشید شیر مرد بودنت قصه ها را برایش می گویم تا بزرگ شود، مرد شود، جهادگر شود، ولایتی شود، پاسدار شود، شهید شود و مثل تو شود محسن دوست داشتنی ام؛ چه انقلابی به پا کرده ای؟ ببین.دنیا را زیر و رو کرده ای دل ها را تکان داده ای نه فقط در دنیای مجازی بیا و ببین برایت چکار کردند برای آمدنت هم سنگ تمام میگذارند رهبرمان هم گفتند «محسن حججی، حجت بر همگان شد» همسر مهربانم؛ بگذار از سکوت این شب ها هم برایت بگویم با خودم فکر می کردم که اصلا مگر محسن من چند سال داشته؟ محسن جان، مرد من؛ جوان دهه هفتادی امروز علم اسلام افتاده است به دست تو، به نام تو چگونه زندگی کرده ای، که خدا عاشقت شد. خدا که عاشقت شد تو را انتخاب کرد.وقتی خدا تو را خرید، اهل بیت هم به بازار آمدند دوستت داشتند که تو هم عاشق آنها شده ای. عاشق که نه، اصلا تو مثل خودشان شده ای دلنوشته هایت را خوانده ام. دوست دارم مثل حضرت علی اکبر در جوانی فدای اسلام بشوم...که شدی میخواهم گوشه ای از مصائب حضرت زهرا (س) را بفهمم ....که فهمیدی درد بازو و پهلو را احساس کنم....که حس کردی شهادت بی درد هم نمیخواهم. دوست دارم مثل ارباب بی کفن بی سر بشوم بی کفن شدی، بی سر هم شدی سر دادی و سردار شدی مردانگی را در چشمانت دیدم وقتی که در دست آن ملعون وحشی اسیر بودی و پهلویت زخمی بود ولی، تو ایستاده بودی اصلا مگر می شود؟ اما نه، تعجب هم ندارد از مادرت حضرت زهرا (س)به ارث برده ای مظلومیت را هم از پدرت امیرالمومنین علیه السلام با شنیدن نام تو، عاشورا برای من تکرار میشود تکرار که نه، تجسم هم میشود.غریب گیر آوردنت خنجر...پهلو...زخم...اسارت...تشنگی...رجز خوانی...خیمه...آتش... دود...سر جدا... بدن بی سر....روضه امتکه تکه شده هر کلمه ای خودش زیارت ناحیه مقدسه است یک نفر بگوید مگر امروز، روز عاشوراست اما همسرم، نگران نباش. ما را به مجلس و بزم شراب یزید نبردند در حرم امام رضا علیه السلام برایت مجلس آبرومندانه ای گرفتند همه این اتفاقات هم از همانجا شروع شد حرم امام رضا علیه السلام ؛شب قدر. تقدیرات تو آنجا رقم خورد و چقدر هم زیبا هنوز ادامه اش مانده با آمدنت داری دلبری میکنی برای امامزمانت محسن جان؛مرد من در این مدت که نبودی ولی بودی اتفاقات زیادی افتاد چقدر برایت حرف دارم ناگفته هایی به اندازه تمام سالهای با هم بودنمان تو هم بیا وبرایم بگو از لحظه لحظه شیرینی های این سفر ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ نامه همسر شهید محسن حججی *♥♥♥♥*♥♥♥♥* نامه های عاشقانه | قسمت اول | شهید عباس دوران ◄ نامه های عاشقانه | قسمت دوم | محمدرضا ملک خواه ◄ نامه های عاشقانه | قسمت سوم | علیرضا اشرف گنجویی ◄ نامه های عاشقانه | قسمت چهارم | روح اللَّه خمینی ◄
به یكی قبل اعدام ميگن حرفي داري ؟ ميگه نه ميكشنش بالا دست وپاميزنه كه حرف دارم میارنش پایین ميگن بگو: میگه جناب سروان خونه روبرویی ماهواره داره ازاينجامعلومه 😐😂😂 @~@~@~@~@~@ خیلی دلم میخواد لبامو بزارم رو لباش اما مامانم نمیذاره میگه زشته 😞 میگه نوشابه رو باید با نی بخوری 🤓 @~@~@~@~@~@ ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﺁﺏ ﭘﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﻍ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻋﺚ ﺳﻔﯿﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻕ ﺷﺪﻥ ﭘﻮﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﺷﺖ ﺷﺪﻥ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ؟ ﮐﭙﯽ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﮐﯿﻪ ؟ ﺑﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﻬﺎﻝ ﺑﮕﻴﺮﻥ 😂😂😂😂 @~@~@~@~@~@ خندهدارترین دیالوگی که تا حالا بین بچه و بزرگترش برقرار شده اونه که طرف بچه رو برده دستشویی شلوارشو کشیده پایین همون لحظه یه سوسک دیده دوباره شلوار بچه رو کشیده بالا بچه برگشته با تعجب پرسیده: جیش ندارم؟ 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ دختره 11 سالشه پست گذاشته سال ها با تــــــــــــــــــــــــو خاطره داشتم ولی افسوس که زمونه از هم جدامون کرد . . . فکر کنم منظورش با مای بیبی بوده 😂😂😂😂 . . . @~@~@~@~@~@ فحش دادن جَفَر در حال عصبانيت خاک تو سرت بشینه انگار از وحشى اومده بلبل درازى هم كه ميكنى زبون کلفت هر چى هم بزرگتر ميشه گنده تر ميشه صداتو برا من داد نزن تو نه تربيت دارى نه خانوادگى با من چرت نگو وقتی با من حرف میزنی دهنتو ببند 😏 خودت گیر عجب آدم خَری افتادی 😒😂 @~@~@~@~@~@ هیچوقت نفهمیدم چرا وقتی ناخودآگاه زبونتو گاز میگیری دردت میاد ولی وقتی از قصد اینکارو میکنی هیچ دردی نداره الانم نمیفهمم که چرا داری زبونتو گاز میگیری مگه هاری؟چخه 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ پول چرک کفه دسته و زن مايع دستشويي همچين ميشوره ميبره که کف کنی 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ دختره دید تو خیابون تصادف شده برای اینکه بره صحنه رو از نزدیک ببینه به آدمای دور و ورش گفت برین عقب من همسرشم بعد دید که اون یه خره دو نفر از خنده از دنیا رفتن خره بلند شد گفت من زنمو میخوام 😂😂 @~@~@~@~@~@ میمونه از مادرش میپرسه چرا ما اینقدر زشتیم؟ مادرش میگه قربون اون دماغ پهن وکله پشمالو ودهن گشادت برم خدا رو شکر کن شبیه اونی نیستی که الان داره پست رو می خونه منم قربانی شدم فحش ندین توروخدا 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ زنگ زدم یه جا برای کار… بهم میگه ۱۵ روز کار ،۱۵ روز استراحت، ماهی ۶۰۰ تومن بهش گفتم نمیشه اون ۱۵ روز رو هم نیام ماهی ۳۰۰ تومن؟؟؟ هیچی دیگه یکم فحش های جدید ازش یاد گرفتم ☺️☺️😂😂 @~@~@~@~@~@ اون کیه که هم شیطونه ، هم جذابه هم خوش تیپه ، هم منه ؟ . . . . . . ای وای ببخشید هول شدم جوابو گفتم 😜 @~@~@~@~@~@ توﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختره ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ببخشید ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺪ؟ یه پوزخند زدمو یه کام محکم از سیگار گرفتم با یه صدای خسته گُفتم :ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ نابود شدم… میفهمی؟ نابود 😐 😂😂 @~@~@~@~@~@ واکنش مامانم به عکسهایی که رو پروفایلم میذارم جوکر : روانی شدی ؟ تو زن باید بگیری سیگار : معتاد بدبخت بیا ببریمت ازت تست بگیریم ، از عاشقیه قلب : عاشق شدی ؟ بذار به بابات بگم یه فکری میکنیم برات از خودم که میذارم : از خودت عکس میذاری که خودتو نشون دخترا بدی هیچی نمیذارم : چیه چرا عکس نمیذاری ، از همون قدیم بی تفاوت و بی حس بودی باید زن بگیریم برات تا خوب بشی @~@~@~@~@~@ زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد مرد چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت این چاه واقعا کار می کنه 😳 😂😂 @~@~@~@~@~@ دختره به پسره ميگه: ميخواي جايي كه آمپول زدم رو ببيني؟ پسره ميگه: آره آره 😍 دختره ميگه: همين تزريقاتي روبرو 🤦♂ حالا پسره منحرف بود ، تو دیگه چرا؟ ازت انتظار نداشتم 😒😂 @~@~@~@~@~@ زنی حس کرد شوهرش میخواد زن دوم اختیار کند پس یک روز صبح چهار تخم مرغ آبپز کرد و آنها را به رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرده و جلوی شوهرش گذاشت شوهره جویای مسئله شد زن بهش گفت بعد از اینکه تخم مرغها را خوردی متوجه میشی مرد هر چهار تخم مرغ رو خورد زن بهش گفت متوجه شدی که مزه همشون یکی هست؛ زنها هم همینطور فقط شکلشان متفاوت است مرد کمی فکر کرد و گفت ولی من یه کشفی کردم زن گفت چه کشفی؟ 😐 مرد گفت فهمیدم مرد با چهارتا تخم مرغ بهتر سیر میشود 🤦🏻♀️😂 @~@~@~@~@~@ ﺁﻫﺎﯼ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺭﺍﺟﺒﻪ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ نظر ﻧﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺮﺩﻭﻧﺲ ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﻗﺒﻠﻨﺎ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﻢ ﯾﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﯼ ﺯﻧﻮﻧﻪ ﺑﻮد ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺍﻟﺒﺘﻪ 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ من حداقل 14 حقیقت رو راجع به شما میدونم یک. الان بیداری دو. گوشیت روشنه سه . یه انسان هستی چهار. داری پیام منو میخونی پنج. تو نمیتونی وقتی زبونت بیرونه بگی ژ هفت. الان داری امتحان میکنی هشت. الان خندت گرفت نه. اصلا ندیدی که عدد شیش رو جا انداختم u ده. الان برگشتی چک کنی ببینی جا انداختم یا نه یازده. الان باز خندیدی دوازده. نمیدونی که من یه عدد رو هم چندبار نوشتم سیزده . الان چک کردی ببینی کدومه چهارده. پیداش نکردی داری میخندی 😂😂 @~@~@~@~@~@ یه بار سر یه داستانی بابام زد زیر گوشم با بغض زل زدم بهش، گفتم بابا تو منو زدی (دستمو گذاشتم رو صورتم) اینجام درد نگرفت (دستمو گذاشتم رو قلبم) اینجام درد گرفت توقع داشتم اونم با بغض بغلم کنه ولی یه دونه دیگه زد وسط پام همه جام درد گرفت 🤯😫🤪 @~@~@~@~@~@ تا حالا به چرخه زندگی دقت کردینن 🌎🌍🌏 سوسک🕷 از موش میترسه 🐀 موش🐀 از گربه 🐈 گربه🐈 از سگ🐩 سگ 🐩از مرد🕵 مرد🕵 از زن 👸 زن👸 از سوسک 🕷😂😂 @~@~@~@~@~@ دقت کردید وقتی یه پیام اشتباه میفرستی و میخای تا ندیده سریع پاک کنی همونجا گوشیت هنگ میکنه بعد زنگ میخوره بعد از دستت میفته خاموش روشن میشه بعد کلا نت قطع میشه بعد فیلتر شکن وصل نمیشه و وقتی همه اینا ردیف میشه میری پاک کنی جواب داده خاک بر سرت واقعا که متاسفم برات 😜😝😤 آن لحظه هزاران باااار تقدیم تو باد 😂😂 . @~@~@~@~@~@ ولی امسال محرم کار مداح ها آسونه 🤕 هنوز نخونده ملت دارن واسه این همه گرونی و بدبختی گریه میکنن 😢😂 @~@~@~@~@~@ معلم یه نگاهی به من کرد و گفت : چرا درس نخوندی ؟ از خجالت سرمو انداختم پایین بعد چوبی رو که توی دستش بود داد به من و گفت : منو بزن گفتم : چی ؟ گفت : بزن ، حتما من درست درس ندادم که شما خوب یاد نگرفتی منم دیدم حرفش منطقیه به همین برکت اینقدر زدمش اینقدر زدمش ، که اگه ناظم نیومده بود کشته بودمش 😂😂 من روی نوع آموزش خیلی حساسم 😂 @~@~@~@~@~@ ✋ مرد در خانه❗️ همانند نمک است اگر رفت زندگی بی مزست و اگر آمد فشارخون را بالا میبرد 💔😔😂 ✋ولی زن در خانه❗️ همانند شکر است اگر رفت زندگی تلخ تلخ میشود و اگر آمد شیرینی زندگی را چند برابر میکند 👍☺️ هر خانمی کپی نکنه پوست پیازه 😂😂 @~@~@~@~@~@ مرد را باید بوسید حتی وقتی اعصاب نداره حتی وقتی ریشش بلنده حتی وقتی داد میزنه حتی وقتی بی تفاوت شده حتی وقتی سرش همش تو گوشیشه حتى وقتى شبها دیر میاد خونه این مرد را باید بوسید و گذاشت كنار والا قحطی که نیومده 😍😁😂 @~@~@~@~@~@ یه زنی میگفت فهمیدم شوهرم با یه دختری تو فیس بوک پی ام بازی میکردن، دختره اسم خودشو گذاشته (پروانه طلایی) پی ام هاشونو چک کردم دیدم به همدیگه حرفهای قشنگ و عاشقانه میزنن و قرار ازدواج گذاشتن شوهرم تو فیسبوک اسم خودشو گذاشته (پسر دنیا دیده) یه فکری تو سرم زد که ازش انتقام بگیرم، رفتم تو فیس بوک برای خودم یه پروفایل درست کردم و اسم خودمو گذاشتم (ابو القعقاع) تو پروفایلم کلی متن و فیلم های ترسناک درباره قتل و آتش زدن آدمها و گردن زدن گذاشتم و بعد یه متن برای شوهرم فرستادم نوشتم این دختر که اسمش پروانه طلایی هست، زن منه و من از دار و دسته داعش هستم و از تو همه چی میدونم، اسمش و اسم مادرش و اسم همه خواهر برادراش و کجا ساکنه کجا کار میکنه رو بهش گفتم و بهش گفتم به خدا قسم اگر تو رو دوباره تو فیس بوک ببینم گردنتو در جا میزنم خلاصه روز بعد دیدم صورتش سرخ و زرد شده و از خونه اصلا بیرون نمیرفت، فیس بوک، واتساپ، اینستاگرام و بقیه برنامه های چت رو حذف کرد و یه گوشی ساده خرید هر چند لحظه میره و میاد تو هال خونمون و میگه اذان عصر کی میگن خدا شاهده هدایتش کردم 😆 میگن شیطان دو ترم برای تمرین پیشش ثبت نام کرده 😂 @~@~@~@~@~@ زن و شوهری از زندگی خسته شدند و تصمیم گرفتند با هم خودکشی کنند با هم با بالای برج بلندی رفتند و مرد گفت تا ۳ میشماریم و با هم میپریم تا ۳ شمردند و زن پرید ولی مرد نپرید مرد با لبخند سقوط زن را نگاه میکرد که ناگهان چتر نجات زن باز شد و در حالی که با آرامش در حال فرود بود میگفت بیشرف دروغگو مگر پات به خونه نرسه میدونم چیکارت کنم اینو گفتم بگم مرد هر چی مارمولک باشه به پای زن نمیرسه 😀😀😀 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﯾﺮﻓﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺪﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ😊 ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ !😎 ﻓﻌﻼ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮔﻮﻝ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺑﻌﺪﺍ ﭼﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ😐😂 . @~@~@~@~@~@ 🔴راه کارهای بعضی روانشناس ها و مشاورها برای نگرانی 😐 یک-نگران نباشید دو-نگرانی را از خودتون دور کنید😐 سه-وقتی نگران شدید سعی کنید، نگران نباشید☹️ چهار- نفس عمیق بکشید و هیچ نگران نباشید😟 پنج-برای چیز بیخودی نگرانید 😊 شیش- نگران چیز به این بی اهمیتی نباشید ☹️ هفت- اینکه نگرانی نداره 🙁 هشت- نگرانی شما مشکلی را حل میکنه؟؟ پس نگران نباشید😑 نه- حرفتونو درک میکنم، ولی جای نگرانی نداره 😐 🔻لطفا اگر کسی نگرانه این مطلب را براش بفرستید ثوابه دعاتون میکنه. امروز اینکارو میکنید. محبتتون فردا بی جواب نمی مونه اونم وقتی شما نگران بشید براتون میفرسته من خودمم نگران بودم ولی با خوندن این راهکارها از نگرانی در اومدم 😅😅😅😁🤗 @~@~@~@~@~@ رفتم مصاحبه یارو پرسید موضوع آخرین کتابی که خوندی چی بوده ؟ گفتم درباره یه پسری بود که بخاطر کسب علم و دانش حتی روزای تعطیلم میرفت مدرسه گفت چه جالب اسمش چیه ؟ گفتم حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت فک کنم چون نخونده بودش زنگ زد حراست بیان بندازنم بیرون😂 @~@~@~@~@~@ ﯾﻪ همکلاسی داشتیم اﺳﻤﺶ ﺑﺎﻗﺮ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﻮد استاد همیشه اول ﻓﺎمیلو می گفت ﺑﻌﺪ اسمو وﻗﺘﯽ اوﻟﯿﻦ بار ﺻﺪاش ﮐﺮد ﮔﻔﺖ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﺎﻗﺮ ﺑﯿﺎد با ﺣﺮﮐﺖ زﯾﮕﺰاﮐﯽ رفت ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ استاد گفت:چته؟ ﭘﺴر :ﺧﻮدﺗﻮن ﮔﻔﺘﯿﻦ ﺑﺎﻗﺮی ﺑﺎ.. ﻗﺮ ﺑﯿﺎد ﻫﯿﭽﯽ دﯾﮕﻪ! ﮐﻞ ﮐﻼس ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ 😂😂😐 @~@~@~@~@~@ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺭﻭﯼ ﺯﺍﻧﻮﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﭼﯿﻪ؟ ﮔﻔﺖ : ﺣﺪﻭﺩﺍ ۵-۶ ﺳﺎﻟﺖ ﺑﻮﺩ ﺷﻠﻮﺍﺭﮎ ﭘﺎﺕ ﺑﻮﺩ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺳﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ،ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻋﻤﻮﻫﺎﺕ ﺭﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺁﺗﯿﺶ ﭘﺮﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻫﺎﻥ … ﭘﺲ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻧﺴﻮﺧﺘﯽ،ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﺷﻖ ﺳﻮﺯﻭﻧﺪﻣﺖ 😐 ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺮﯼ ﻣﺎﺩﺭ من ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﻮ ﯾﺎﺭﯼ ﻭ ﯾﺎﻭﺭ ﻣﻦ 😂😂 @~@~@~@~@~@ زن ایتالیایی میاد ایران سوار تاکسی میشه عطرش خیلی خوشبو بوده راننده ازش میپرسه ببخشید خانوم این چه عطریه ؟؟ زنه میگه نیناریچی از رم😊 بعد از چن دقیقه راننده میگوزه 💨😣 زنه میگه: این چه بویــیه 😷؟؟ راننده میگه لوبیا چیتی از قم 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ اولین بار که به مامور رشوه دادم چون ناشی بودم انقدر زیاد بهش دادم که موقع رفتن ماموره باهام روبوسی کرد 😑😂😂 @~@~@~@~@~@ من نميدونم چرا هميشه كار خودم دم خود پرداز ٣٠ ثانيه طول ميكشه اما كار نفر جلوييم ٣٠ ساعت 😑😐 @~@~@~@~@~@ با بابام بحثم شد یهو گفت یادته شیش سالت بود زمستون ساعت چهار صبح با بشکه تو صف نفت بودیم بهت گفتم از کنار بشکه ی خودمون تکون نخور من برم برات خوراکی بخرم رفتم ساعت ده برگشتم هیچی هم نخریده بودم؟ گفتم آره چطور؟ گفت اومدم خونه خوابیدم خوب کاری کردم 😐😳😐😂 @~@~@~@~@~@ تو زندگیت هیچ وقت حسرت سه چیزو نخور بک .. زیبایی دو .. تیپ سه .. جذابیت ما که داریم به کجا رسیدیم بخدااااا هیچی توش نیس!!! باور کن جز این که روزی چند تا کشته میدیم و آهشون پشتمونه قوربون دستتون یکی اسپند دود کنه . . . @~@~@~@~@~@ واقعا این مهمان دارای هواپیما خیلی بی اعصابن سوار هواپیمای تهران ارومیه شدم یک ساعته به مهمان دار میگم من تبریز پیاده میشم هی اخم میکنه و میگه بتمرگ سر جات تا پرتت نکردم پایین 😂😂 . . . @~@~@~@~@~@ واقعا نمیفهمم ما کی میخوایم از دخالت کردن تو کارای شخصی همدیگه دست برداریم یارو تو مترو به من میگه چرا دستت تو جیب منه؟ خب به تو چه، دست خودمه دوس دارم تو جیب تو باشه 😂😂 . . . @~@~@~@~@~@ ﻋﻤﻪ ﻫﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻮﻥ سه ﺗﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﻥ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮﻫﺮﻫﺎﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﺑﺤﺜﺸﻮﻥ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻪ 🙈😁😂 . . . @~@~@~@~@~@ یارو داشت واسه بچهش لالايى ميخوند بچهش نميخوابيد بهش گفت عزيزم چرا نميخوابى؟ بچهش گفت دو دقيقه زر نزنى خودم ميخوابم 😂😂😂 . . . @~@~@~@~@~@ یه خانواده ای تو اعلامیه پدرشون نوشتن از وقتی رفتی گرمی از این خونه رفته 😫😩😔😭 یعنی خیلی ریز به موضوع خاموش کردن کولر اشاره کردن 😂😜😂 . . . @~@~@~@~@~@ یه بار رفتم پیش مربی بدنسازی ازش برنامه بگیرم گفت لخت شو بدنتو ببینم گفتم تا ازدواجمان صبر کن 😏😌😊 با هالتر افتاد دنبالم بیشور 😢😂 @~@~@~@~@~@ به بابام میگم بدم میاد آبمیوه رو تو لیوان شیشه ای بخورم برگشته میگه بریز تو آفتابه بخور نی ام داره 😐 خیلی بهم ارادت داره لنتی @~@~@~@~@~@ داشتم نماز ميخوندم، مدام تصوير چهره ي عمه ام ميومد جلوي چشام خيلي ريز فهميدم خدا داره غيرمستقيم اشاره ميكنه كه اين نمازخوندن به درد عمت ميخوره 😂 @~@~@~@~@~@ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* با تشکر از آبجی هستیو بابت جوکاش
*~*~*~*~*~*~*~* به سختی برای رفتن به مدرسه حاضر شدم احساس پرنده ای رو داشتم که از قفس رها شده، از خونه که زدم بیرون از سرمای هوا و تب و لرزی که تو وجودم رخنه کرده بود تمومه دندونام به هم میخوردن و صدای ریزی میدادن ولی زور اشتیاقم به تب و لرز میچربید به کوچه مدرسه که رسیدم کنار یه درخت تنومند ایستادم و بهش تکیه دادم منتظر موندم تا بیاد بالاخره انتظار به پایان رسید و از دور دیدمش که سر به زیر و آروم داره میاد، آرامش به تک تک سلولهای بدنم برگشت چند قدم به طرفش رفتم با خوشحالی و صدای گرفته سلام کردم ولی اون با لحن سردی که دیگه مدتها بود ازش ندیده بودم درست مثل اوایل آشنا شدنمون سلامی آروم داد موشکافانه نگاهش کردم
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ بادبادک با آن که میداند زندگی اش به نخی بند است بازهم در آسمان میرقصد و میخندد بخند و نگران نباش بدان که نخ زندگی در دست خداست زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در پس یک باران گاه باید خندید بر غم بی پایان زندگی باور می خواهد آن هم از جنس امید هر کجا خسته شدی یا که پر غصه شدی ! تو بگو از ته دل من خدا را دارم ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
*********◄►********* پشت تمام آرزوهای تو خدا ایستاده است فقط کافیست حکمتش را درک کن (: *@@*******@@*
*********◄►********* ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﯿﻦ؟؟؟ ﺍﻭﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﻟﺜﻪ ﺗﻮﻥ، ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﻣﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ دستش ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻦ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺶ؟!؟ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻫﻮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟!؟ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ، ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻭ ﻣﺘﻪ ﻭ ﺍﻧﺒﺮ ﻭ ... ﺧﻮﺏ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺶ ﭼﺮﺍ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟!؟ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟!؟ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻧﭙﺰﺷﮏ" ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ؟؟ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ، ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ ﯾﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩ، ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺣﮑﯿﻤﻪ ... ﺍﺻﻼ ﻗﺒﻼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﮑﯿﻢ ... ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺠﯽ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﺍﺯﺵ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ، ﺑﮕﯿﻢ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﺶ؟ ﺭﻧﺞ ﺑﻌﺪﯼ؟ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﻣﺪﺭﮎ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟؟؟ ﺣﺘﯽ ﻗﺪ ﯾﻪ " ﺩﻧﺪﻭﻥ ﭘﺰﺷﮏ "؟؟؟ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﺧﯿــﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍست *********◄►*********
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم